۱۳۸۷ اسفند ۱, پنجشنبه

دلتنگی




دلتنگی
لجاجت سنگین ملک
در جاج نگاه خیرۀ بر ناکجای شب
و دشواری تفکیک شب نمای شمارگان
در گردش آرام عقربه

دلتنگی
بلع گلوگیر بغضی
که توام نفس را
تا احساس مرطوب قطره های بی اختیار
به شماره می اندازد

دلتنگی
حجم تنگی حصاری که
نبود حضورت را در ابعاد دور فاصله ها
به سان خلائی
تصویر می کند

دلتنگی
دمیدن گرگ و میش
و بی صبری انتظاری که
چوب خط دیگری را
نقش می زند


ا-م
مرداد 86

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر