۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه

بودن





انگار سكوت
پايان لحظه هاست
و تامل گنگ بر نافرجامي ايام !

به خود مي انديشم
در فضاي خالي اتاق
گم كردگي زمان
تلاشي به يكباره سنگين
با احساسي كه در توان سپيد كاغذ نمي گنجد

به تو مي انديشم
در تنها ترين گوشه درون
خيره
در يگانه نگاه بي باورت
و تمناي دير هنگام دستاني كه
فردا را نشانه رفته است

من اينجايم
قواره اي ديگر
در ترديد تداوم لحظه ها
خيره
در هياهوي رفتن
در خويش !


ا-م
بيمارستان مهراد (تهران )
31 /02/84

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر