۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه

تحمل



زلالي را
با تمامي قطره قطرهَ چكيدن
احساس كردم

گداختگي
تا انتهاي جاري شدن
آنگاه انجمادي دلپذير
فرا خور نياز و خواستن

جادوي گريخته خواب را
باورد آموخته كودكيم
در تكرار بي بديل هجاهايي غريب
تا مرز سفاهت
چنگ زدم

تصوير لهيده اي از
رازها و خاطره ها ي دور
در تقابلي سخت
با زلال ترين حقايق
تسليمي آرام را توصيه مي كند



و من
بدينسان بو د
كه شب را
تا انعكاس نور
در قاب فلزي اتاقم
تاب آوردم

ا-م
بيمارستان مهراد ( تهران )
03/03/84

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر