۱۳۸۷ اسفند ۱, پنجشنبه

لولای قدیم





غيژ غيژ ديگر باره لولاي قديمي
با زنگاري از زخم كهنه
در انعكاسي مضاعف
تماميت پستوي خاطره ها را
لبريز مي سازد

پرشتاب و دل نگران
چهار گوشه صندوقچه واژگان را
د رجستجوي دردناك معناي دوباره درد
سرك مي كشم

فوج عظيم صورتكان پر تشويش
صف به صف
به سان هيمه اي
در انتظار گشودن دروازه هاي عقوبت
با جاي جاي رد خونين تازيانه
بر جراحت شانه ها
ايستاده اند

زجه هايي از اعماق
با گويشي به وسعت تاريخ
راويان قصاوت ابر آدمياني است
كه نقش پر طمطراق عدالت را
به سخره مي گيرند

تصوير در تصوير
انبوه درهم دلشدگان
با مويه هايي به نقش نگاشتن
در گزشي ابدي
خلوت روح را مي آزارد



احساس مشتركي از
آغازينه درد
در ابتداي زادن وزاده شدن
و مفهومي ملموس
از واپسين كلام
در انتهاي بي ترديد عبو ر
آنگاه كه دريچه خرد
تنها ترين تسكين تنهايي را
به دوش مي كشد



ا-م
تهران
05/04/84

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر